قسمتی از کتاب شب مرشد کامل
نمی دانست چرا خواب این یکی را می دید. خواب میر احمد کاشی از بزرگان نقطویان. نه به شکل خودش؛ آهویی می دید که به او خیره بود، گاهی کبوتری و چند کرت به شکل جوانی خوش چهره، اما نمی دانست چرا همیشه وقتی بیدار می شد میر احمد کاشی به یادش می آمد. «علت، حرف های او بود حتما.»
قراولی با لگد در خانه میراحمد را باز کردند و او پا به حیاط گذاشت. میراحمد به ایران آمد و گفت: «خوش آمدید، قبله عالم.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.