قسمت هایی از کتاب دریچه
کاری داری؟ -مگه آدما وقتی کارشون به هم میوفته باید برن سراغ همدیگه؟ -جز اینه مگه؟ -جز اینه. -جز اینش چیه؟ -جز اینش اینه که گاهی آدما دلتنگ هم میشن. -توئه آدم دلت تنگ چی شده؟ -دلتنگ قدم زدنم… یه کم موتورسواری… هوا ابریه… شاید بارون بیاد… بریم قدم بزنیم؟ -اما… -نه نگو… یه وقتایی نباید به یه آدم دلتنگ نه گفت. -امای من که امای نه نبود… امای من امای لباست بود… بارون بیاد به یه لا لباس نمی برمت بیرون. خندید. گفته بودم این مرد لعنتی، خیلی خیلی لعنتی وار می خندد؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.