معرفی کتاب برف جنوب اثر زهرا ولی بهاروند
همه چیز از روزی شروع میشود که لنایِ سیزدهساله، به خانه میآید و مادرش را غرق در خون میبیند. آلت قتاله اما در دست کسیست که لنا به او میگوید: «پدر!»
قصه از یک قتل خانوادگی شروع میشود و امتداد آن میرسد به عمارت حاج راشد فلاح و زندگیِ سرایداری، کنار کسانی که همخون لنا هستند و در عین حال، دور و غریباند.
فردین تنها کسیست که به دخترک پر از ترسِ داستان نزدیک میشود؛ اما یک داغ روی پیشانی لناست «او دخترِ یک قاتل است» و حاج فلاح راضی به ازدواج او با نوهی ارشد خود نیست. داغ و ننگِ گناهِ نکرده، باعث میشود لنا از فردین جدا بشود؛ اما سالها بعد و درست وقتی که دیگر منتظر کسی نیست؛ مَردی میآید… مَردی از همسایگی خلیجفارس که بویِ دریا میدهد!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.