دربارهی کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
آن روز نیز به نظر یک روز معمولی میآمد، درست همانند روزهای گذشته. تا آن که تایلرِ شانزدهساله تصمیم گرفت با یک تفنگ شکاری در پارکینگ خانه به زندگیاش خاتمه دهد. صدای خفهی شلیک در پارکینگ پیچید و تمام. زندگی او برای همیشه پایان یافت.
داستان کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ (The last time we say goodbye-cynthia hand) از همینجا آغاز میشود؛ حالا درست هفت هفته از آن اتفاق وحشتناک گذشته است. از آن روزی که تایلر -احتمالاً- به این نتیجه رسید که زندگی رویهمرفته ارزش زیستن ندارد و تصمیم گرفت به زندگیاش خاتمه بخشد. بعد از گذشتن نزدیک به دو ماه، مادر تایلر رازی را با فرزند دیگرش، لکسی به اشتراک میگذارد؛ او ادعا میکند که شبح تایلر را در خانه میبیند. توگویی تایلر نمرده است و هنوز در یک خانه با آنها زندگی میکند، با آنها سر یک میز مینشیند و در تکتک نفسهایشان ادامه پیدا میکند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.