قسمت هایی از کتاب از دل به کاغذ
_ چه فرقی می کند یک نفر ارگ می سازد، یک نفر دیگر گیوتین، هر دو اثر صنعتی هستند. _ اما جد چهارم شما جلاد بود. پیرمرد که نزدیک بود از پله ها پرت شود جواب داد: بالأخره یک نفر باید آن ارگ را می نواخت. _ ما به خانوادۀ شما به چشم یک خانوادۀ هنرمند نگاه می کنیم، خانواده ای که دست ساخته های آنان، هزاران سر را از بدن جدا کرده است و از آن همه سرهای خون فشان، حتی یک لکه خون هم به پیشبند آن صنعتگران چیره دست نچکیده است. مردانی با دامن های سفید شاهد سرهای خون چکان در میدان ها و زمان ها. _ درست مثل وجدان پاک آن همه تماشاگر.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.