قسمت هایی از کتاب بلوار دریا
چقدر صدایش آشناست و این طور حرف زدنش دلم را می لرزاند، حتی اگر صد سال هم بگذرد. به خودم می آیم دیگر دلم نمی خواهد اسمم را از زبان او بشنوم و این طور بلرزم، چشمانم را می بندم شاید محو شود. شاید آدم دیگری به جای او سبز شود ولی هرچه می بندم و بازش می کنم آدمی که می خواهم به جای او ظاهر نمی شود. بی توجه به حضورش کلید می اندازم. دست بردار نیست حتی بی توجهی ام هم ناامیدش نمی کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.