کتاب «تنهایی در فلسفه، روانشناسی و ادبیات» نوشتهی بن لازار میجوسکوویچ، یک بررسی جامع دربارهی مفهوم تنهایی از دیدگاههای رشتههای متفاوت فلسفه، روانشناسی و ادبیات است. این، در صدد است تا دربارهی تنهایی به عنوان یک وضعیت بنیادین انسانی نظریه ای را ارائه دهد و برای اثبات آن از روانشناسی، ادبیات و فلسفه استفاده میکند تا در نهایت استدلال کند که تنهایی یک نگرانی اصلی در سراسر تفکر غربی بوده و هست.
همانطور که گفته شد، میجوسکوویچ، از رویکردی میان رشتهای برای تشریح موضوع «تنهایی» استفاده میکند و ادعا میکند که تنهایی یک حالت گاه به گاه یا موقت نیست، بلکه نیرویی فراگیر و قدرتمند در زندگی انسان به حساب میآید. به عقیدهی او، بعد از نیازهای اولیه فیزیولوژیکی، قانعکنندهترین انگیزه برای انسان، فرار از تنهایی است.
ریشههای فلسفی تنهایی: این کتاب با بررسی آثار افلاطون و ارسطو، ریشههای تفکر فلسفی دربارهی تنهایی را به دوران یونان باستان بازمیگرداند. میجوسکوویچ نظریهی خود را با فلسفههای دکارتی، لایبنیتسی، کانتی و هوسرلی سازگار نشان داده و آگاهی را بهعنوان انعکاسی و مونادیک، که ذاتا مرتبط با تجربه تنهایی است، نشان میدهد. با این حال، محور بحث میجوسکوویچ، نظریهای درباره آگاهی است که با دیدگاههای ماتریالیستی مخالف است. او سه مدل غالب در تفکر غربی را متمایز میکند: مدل بازتابی، مدل تجربی یا رفتاری و مدل قصدی یا پدیدارشناختی. او استدلال میکند که مدل بازتابی به بهترین وجه ممکن مفهوم و تجربهی تنهایی را توضیح میدهد.
تفسیر ادبی از تنهایی: این کتاب همچنین به آثار ادبی میپردازد و در مورد چگونگی ترسیم تنهایی و بازنمایی ن در متون مختلف بحث میکند. میجوسکوویچ نوشتههای بیش از صد نویسنده از جمله توماس هاردی، جوزف کنراد و جیمز جویس را تحلیل میکند تا نشان دهد ادبیات چگونه مبارزه انسان با تنهایی را منعکس میکند.
دیدگاههای روانشناختی: از منظر روانشناختی، میجوسکوویچ به متفکرانی مانند اریش فروم و رولو می اشاره میکند و بررسی میکند که چگونه تنهایی بر رفتار و روان انسان تأثیر میگذارد. او آسیب شناسی تنهایی را در هر دو زمینه فردی و اجتماعی بررسی می کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.