د کتمول بنیانگذار شرکت پیکسار و مدیرعامل کنونی پیکسار و دیزنی در کتاب جذاب و خواندنیِ شرکت خلاقیت از مسیر شگفتانگیزی که طی کرده گفته، از رسیدن به رؤیاهایش، از ساختن ذرهذرهی پیکسار و انقلابی که همراه با استیو جابز و جان لستر ایجاد کرده و البته از کارکردن با استیو جابز.
این کتاب راهنمای خلاقبودن است، راهنمای کوتاهنیامدن در مسیرِ رسیدن به رؤیاها، راهنمای شکستخوردن و دوبارهبرخاستن، راهنمای ساختن محصولاتی بینقص از مدیری که کتابش را با این جمله تمام کرده است: عالیکردنِ محصول هدف است.
.
📖 در این کتاب میخوانیم:
دوازده سال داشتم و با خانوادهام از یک تعطیلات در پارک یلواستون برمیگشتیم. پدرم ماشین فورد استیشن واگن ۵۷ زردمان را رانندگی میکرد، مادرم در صندلی جلو بود و من و برادران و خواهرانم در صندلی پشت جمع شده بودیم. ما در یک جادهی مارپیجِ مرتفع، با یک درهی عمیق در سمت راستمان و بدون هیچ ریل محافظی در حرکت بودیم. ناگهان روبهرویمان، سَرِ پیچی، یک ماشین ظاهر شد که وارد خطِ ما شده بود. به خاطر میآورم که مادرم جیغ کشید و پدرم پایش را روی ترمز کوبید؛ او نمیتوانست ماشین را منحرف کند، چون دره چند قدم سمت راستمان بود. کندشدن زمان و یک لحظه سکوت مطلق را به یاد میآورم، پیش از آنکه ـ بوم! ـ ماشین دیگر به ما برخورد کرد و ماشینمان را از کنار مچاله کرد. وقتی لغزیدنمان بالاخره تمام شد، بزرگترها پیاده شدند و شروع کردند به دادزدن، ولی من فقط همانجا ایستادم و به خرابی ماشینمان خیره شدم. اگر ماشین دیگر، فقط دو اینچ بیشتر بهسمت ما منحرف شده بود، به جای کنار ماشین، با سپر جلوی ما برخورد میکرد و ما را مستقیم از روی صخره به پایین پرت میکرد. تهدیدهای جانی مثل این، معمولاً برای همیشه در ذهن آدم حک میشود. دو اینچ آنطرفتر پیکساری وجود نداشت.
نویسنده | |
---|---|
مترجم |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.