قسمت هایی از کتاب علم، اخلاق و سیاست
کتابی که در دست دارید مثل همه ی نوشته های من اجمالی و پر از اشاره است.شاید یکی دو فصل آخر آن که به سیاست جاری راجع است مستثنی باشد.می دانم که نوشته اجمالی مخصوصا اگر در آن کلمات فیلسوفان هم نقل شود بسیاری از خوانندگان را می آزارد.اصولا خوانندگان مجمل نویسی را دوت ندارند ولی از کسی که افتاده در حصارو بلای توسعه نیافتگی است هر چند که امیدوار به آینده و رهایی و آزادی از بند آن باشد کاری جز این بر نمی آید.من به میل شخصی بلکه با درک وضع تاریخی جایی میان ژورنالیسم و فلسفه نویسی اختیار کرده ام.در شرایطی کنونی همه مردم جهان و به خصوص مردم کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه باید بدانند که در چه وضع تاریخی به سر می برند.ما نیاز داریم که تاریخ دویست ساله اخیر را ب رجوع به دوران درخشان تاریخ قدیممان و با نظر به نسبتی که با تجدد و جهان جدید پیدا کرده ایم دریابیم.اکنون چه بپسندیم و چه نپسندیم به حاشیه تریخ تجدد وارد شده و به آن بستگی پیدا کرده ایم،بی آنکه این معنی ساده را به درستی دریافته باشیم.ما معمولا گمان می کنیم که هر چه داریم خود خواسته ایم و با اختیار به دست آورده ایم و اکنون هم هر چه بخواهیم می کنیم و به هر جا که بخواهیم می رویم و می رسیم.البته آدمی اختیار دارد و راه هایی هم پیش پای او گشوده است اما این راه ها محدود است و معمولا هموار نیست و برای پیمودن باید آنها را هموار کرد.در کار گشایش راهی برای خروج از بن بست و دوار لازم است که اوهام و داعیه ها را در زمان و تاریخ سنجید.از آخرین دعوی ها و داعیه ها حرفی نمی زنیم زیرا تکلیفشان در آینده معلوم می شود اما از دویست سال پیش که به تاریخ تجددمابی نگاه می کنیم اگر آن را دوران غلبه وهم بدانیم چندان خطا نکرده ایم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.