قسمت هایی از کتاب نوش دارو
با صدای رفیقش به خود آمد: «دادم بهش. از جا سازی باحالمون شوکه شده بود… بریم بساط خودمونو الم کنیم؟» بی توجه به حرف او همچنان که محو غریبه ی کنار استخر بود و پکی مجدد به سیگار می زد، گفت: «صادق! اون دختر رو ببین.» رد نگاه او را دنبال کرد و در نهایت حیرت پسری با قدی متوسط را دید که کنار استخر ایستاده است. متعجب گفت: «اون یارو رو می گی؟» پکی مجدد به سیگارش زد و با تکان سر تأیید کرد. صادق مبهوت گفت: «ولی اون که پسره!» پوزخندی زد و گفت: «سر موتورم باهات شرط می بندم که دختره.» چشم هایش گشاد شد و گفت: «سر موتور 15 میلیونیت؟! موتوری که عشقته؟!»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.